مشکل حقوق زنان در مملکت ما این است که زنان خودشان هیچ وقت ضرورت گرفتن حقوقی را احساس نکردهاند. همیشه یک شاهی رییس جمهوری چیزی پیدا شده که گفته زنان باید این جور یا آن جور باشند و اغلب زنان هم تبعیت کردهاند. تبعیت کردن هم اساسا یک ویژگی ایرانی است و زن و مرد ندارد. عرب بیاید میگوییم باشه هر چی تو میگی، مغول بیاید میگوییم باشه هر چی تو میگی، روس بیاید همین طور انگلیس بیاید همین طور، میرپنج بیاید، آخوند بیاید، آمریکا بیاید همین طور.
اولین زنانی که از ایران رفتند اروپا و فمینیسم و برابری را یاد گرفتند قجرزادگانی بودند که به دنبال بهتر کردن زندگی شخصی خودشان بودند. مطالبی هم نوشتند و کارهایی هم کردند. اما پیش از آنکه بیشتر زنان ایران باسواد بشوند که بتوانند آن مطالب را بخوانند، ناگهان شاه سوییس درس خواندهی مملکت آمد یک بیانیه خواند و سند رقیت زنان را پاره کرد. من نمیدانم رقیتی بود یا نبود. اما اولین کسی که باید بندگی را بفهمد خود آدم است و خودش باید بند آن را پاره کند. فقط تجربهی زندگی نسل خودم و نسل مادرم و نسل مادربزرگم نشان میدهد که رقیت مادربزرگم کمتر بود. رعیت زادهای بود بی امکانات که چند خشکسالی و بعد هم تقسیم اراضی تصادف او را به شهر کشانده بود ولی بار بخش مهمی از اقتصاد خانه را با کارهای سنتی به دوش میکشید و همین موضوع باعث میشد شاه خانهاش باشد. اعتماد به نفس بالایی داشت و با اینکه بی سواد بود میتوانست حرفش را بزند بی آنکه از کوره در برود و خودش را بدنام کند. نسل مادرم بردهی سرمایهداری بود. از کلهی سحر تا بوق سگ به کار در کارخانه مشغول بود و شب هم به امور منزل. من از او هم بدتر. مادرم حداقل به استخدام رسمی و بیمهی مادامالعمرش دلخوش بود و من به همین پروژههای در بهترین حالت یک ساله. نه اعتماد به نفس دارم و نه میتوانم حرفم را بدون از کوره در رفتن بزنم.
سال 85 احمدی نژاد در نامهای به علی آبادی خواستار حضور زنان در ورزشگاه شد. یک عده از این آخوندهای مصلحت طلب مثل صافی گلپایگانی گفتند حرام است و مفسده دارد و اینها. همین جماعتی که الان سینه جر میدهند که چرا نمی گذارید بریم استادیوم آن وقت سینه جر می دادند که حالا که احمدی نژاد میخواهد حق را بهمان بدهد اصلا نمیخواهیمش. شبیه همین را وقتی که وزیر زن هم معرفی کرد گفتند. این است که در میان این فعالان سیاسی و اجتماعی ما اصلا حق مطرح نیست. و از سیاست ورزی هم فقط پیروی از یک جریان را بلدند. قائم به خود نیستند. تنها به دنبال منفعت خود هستند. منفعت فردی و نهایتا طبقاتی. یک مشت قجر زادهی برج عاج نشین که در حرفها و مهمانیهایشان فقط دارند زنان (هر زن دیگری که شازده زادهی خارج رفتهی زعفرانیه نشین فمینیست نباشد) را مسخره میکنند و اسم خودشان را میگذارند فمینیست. فمینیستهایی که 300 یا 400 سکه اتیکت قیمت آلت تناسلیشان است و از آن طرف داد و فریاد میکنند که مهریه چرا محدود شده و حق طلاق را هم بگیرید، نصف اموال را هم بگیرید، نفقه را هم که باید بدهد. کدام حق؟ کدام برابری؟
اگر یک روز 5000 نفر زن بلند شوند برای تماشای یک مسابقه بروند استادیوم کسی میتواند جلودارشان باشد؟ دولت؟ پلیس؟ آخوند؟ با پرچم میزبان بروند داخل و بعد جاگیر که شدند پرچم بزرگ ایران را ببرند روی سرشان. پلیس میتواند بازی را به هم بریزد؟ فدراسیون میتواند جلوی ورود زن میزبان را بگیرد؟ اصلا مسالهی رفتن زنان به استادیوم این است که طبق آماری که من دارم که طبعاً محدودیتهای طبقاتی و اجتماعی من آن را محدود میکند، اغلب زنها از فوتبال متنفرند. بیشترین درگیری بیشتر زنانی که می شناسم (و خوشبختانه به دلیل زیستی که داشتهام زنان زیادی را میشناسم) با مردهای خانهشان سر همین فوتبال است. فوتبال در ساعتهای عصر برابر است با بیتوجهی به امور زن و فرزندان موجود در خانه و فوتبال در ساعتهای شب برابر است با ندیدن سریال. و اصلا بد صداترین آدمهای عالم این جواد خیابانی هپروتی و عادل فردوسی پور نیم زبونی و مزدک میرزایی بچه خوشکل هستند که بیس چاری صدایشان توی سر زن خانه است که مدام مشغول کار دیگری است و فقظ صدای گزارش کردن اساتید را تحمل میکند. تقصیر خودشان نیست. نمیتوانند نسبتی با محسن مسلمان که خوب میدود یا خوب نمیدود یا سید جلال حسینی که بچهی با اخلاقی است و یا مسعود شجاعی که طرفدار حضور زنان در ورزشگاه است برقرار کنند. همین خود من جام جهانی قبلی رفتم یک تلوزیون خریدم که دل اطرافیان فوتبال پرستم را به دست بیاورم. اگر ایرانیها نرفته بودند اینستاگرام مسی را به گه بکشند من الان اصلا یادم نبود که ایران با آرژانتین بازی کرد و نتیجه چه شد و قس علی هذا. یا مثلا به مادر من بگویی استادیوم آزاد شده بیا بریم تماشا میپرسد پسرهایم توی بازی هستند یا نه؟
این است که فکر میکنم قدم اول برای بردن زنان به ورزشگاه این است که زنان بدانند که ورزش چقدر خوب است. هفتهای یک ساعت پیاده روی به قصد پیاده روی، نه پیاده روی در شنبه بازار و بازار طلا فروشها، چقدر برای سلامت آدم خوب است. افسردگی را درمان میکند. مهمترینش همین است که افسردگیها درمان بشوند.
نظرات
ارسال یک نظر