پست‌ها

نمایش پست‌ها از آوریل, ۲۰۱۳

جایی به شکل اصطکاک چرخ های مترو

پیرزن تو ایستگاه سبلان سوار شد. مقنعه سیاهش را که به سبزی می زد با کش دور سرش بسته بود. پشت عینک ذره بینی قدیمی چشم هاش اندازه گردو بود.  روبروی در مترو نشست. کونش را زمین  گذاشت و پاهاش را دراز کرد. کفش اسپرت پاره پوره ای به پا داشت. مانتوی سیاه گشادش را لکه های رنگ رفتگی بزرگی پوشانده بود. یک صفحه آگهی همشهری را از کیسه نازک زرد رنگ چرکی در آورد و پهن کرد جلوی پاش. بعد یکی یکی از تو کیسه چیز هایی در آورد و گذاشت روی روزنامه. دو تا چکمه قهوه ای کهنه. یک گل سر صورتی. کتاب حل المسائل هندسه دوم دبیرستان گاج. یک عروسک الاغ که لباس زندانی ها را داشت و به پاش یک گوی پارچه ای سیاه رنگ زنجیر شده بود. کاتالوگ لوازم آرایشی ایو روشه، یک ارگ بچگانه. چند تا عروسک آویز آینه جلوی ماشین، چند تا عکس خامنه ای. هیچ وقت آهنگ رپ فارسی گوش نمی دهم. یعنی انتخابم نیست. برای اینکه کتاب بخوانم و برای اینکه حرف های آدمهایی که یا درباره عروس و داماد و دختر و پسر دیگران لیچار می بافند، یا درمورد دکتر فلانی و مهندس بیساری و دلار و مدل های جدید و خفن ماشین و اَپل و ابرو و لوزام آرایش ور ور می کنند، مزاحم کتاب خ