پست‌ها

نمایش پست‌ها از مارس, ۲۰۱۶

وادی السلام

تصویر
یه خط می کشیدیم وسط کاغذ. نصف من، نصف علی. بعد نیروهامونو می چیدیم جاهای مختلف منطقه مون. تاس منچو میریختیم. هر کی بیشتر می آورد ایران بود. اما بیشتر وقتا آخرش من عراق بودم. چون بزرگتر بودم و پدر و مادر داشتن یادمون می دادن که از ضعفمون استفاده کنیم و کولی بازی در بیاریم تا چیزی رو که می خواهیم به دست بیاریم. من عراق بودم اما دلم می خواست عراقیای بد نابود بشن. و در عین حال دلم می خواست ببرم. یادم نیست کی می برد و کی می باخت. اما همیشه عراقیای بد نابود می شدن. گفت بیا بریم قبر پدرمو ببینم. این همه راه، یه کله از دیاله کوبیده بود اومده بود نجف، صبح روزی رسیده بود که من عصرش پرواز داشتم برای تهران. و باید فرداش برمی گشت دیاله. چه سرگیجه ای بود. یه هیوندای هشتاد نود میلیون تومنی ما رو رسوند. تو جاده های خلوت و بیابونی که نمی شناختمشون، هر لحظه منتظر بودم یه گروه آدمی که روشونو پوشوندن یه جا گیرمون بندازن و دیگه بعدشو لابد خدا عالمه. هر چی می رفتیم نمی رسیدیم. اما بالاخره ماشین سواری تموم شد. حالا یه قبرستون خلوت روز سه شنبه. با قبرایی که هر کدوم یه متر و نیم دو متر ارتفاعشون

دوباره سفر اصفهان

تصویر
روزی که خانم بنی العباس (فامیلیش عباسی بود) با خطکش چپ و راست می زد تو صورت دختر 14 ساله ای که می گفتن یه نامه عاشقانه تو کیفش پیدا شده (که نهایت شیطنت ما بود تو اوایل دهه هفتاد)؛ و چند روز بعد که عروسی دختره رو با پسری که می گفتن نامزدشه برگزار کردن که از دختره محافظت کنن(!)؛ همه حق رو دادن به اولیای مدرسه و پا رو بیشتر فشار دادن رو راه نفس ما، که ازمون بیشتر محافظت کنن! تموم تابستونای دهه هفتاد که باید ورزش می کردیم و سرزندگی و جوونی و هدفمند بودن رو یاد می گرفتیم، استعدادمونو کشف می کردیم و سراغ هنر دلخواهمون می رفتیم، زندانیمون کردن کنج خونه و تنها دسترسیمون (تازه اگر خوش شانس بودیم) کتابخونه ی پدرمون بود، با تم احمقانه ی روشنفکر افسرده طوریش! هی بهمون قر زدن که سینه ت چرا پیداست و هی مجبورمون کردن قوز کنیم که برادر و پسرخاله نفهمن ما سینه در آوردیم که حالا تو سی و چند سالگی مسخره مون کنن که چرا بلد نیستی دلبری کنی!!! حالا واسه ما همه شون شدن حق بگیر نماینده مجلسی که خودشون میگن به خاطر بدحجابی و دست دادن به نامحرم میخوان راهش ندن مجلس. بعد وقتی واقعیت زننده شونو تف می کنی تو صورتش