پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۱۹

به وقت وحشی شدن.

چطور نیمه شب، وقتی یک سگ در دور دست تصمیم به پارس کردن و زوزه کشیدن می‌گیرد کل سگ‌های شهر را با خود هم‌آوا می‌کند؟ در سکوت شبانه کلکته، از دوردست صدای پارس و زوزه‌های سگی یا چند سگ را می‌شنوم. صدا رشد می‌کند و با سرعت نزدیک می‌شود. به سگ‌های ساکن در حوالی پنجره اتاقم که می‌رسد اضطراب شدیدی در قلبم می‌کوبد. می‌دانم صدای چند سگ ولگرد مضطرب شدن ندارد. اما صدا کار خودش را می‌کند و برایش مهم نیست که من چه چیزهایی را می‌دانم و چه چیزهایی را نمی‌دانم. کمی بعد عوعوی سگان کلکته نیز بگذرد. خبری بود به همه رسید. تو بگو محتوایش بیش از اعلام قلمرو نبوده باشد. مگر اخبار آدم‌ها جز این است؟ تا چشمم گرم بشود نوبت خروس‌ها است. با همان ترتیبی که گفتم. خواب تازه می‌پرد. صبح برای یوگا به پشت‌بام می‌روم. هرچند خوابی هم نرفته‌ام. هنوز تیغ آفتاب از پشت انبوه نارگیل‌ها بیرون نزده و کلاغ‌ها شروع می‌کنند. یکی بعد از دیگری. گمانم هر آدمی باید در خانه طبلی دهلی چیزی نگه دارد. باید شروع کنیم به خبر رسانی به شیوه اجداد شکارچی تازه اسکان‌یافته‌مان و اینترنت را بگذاریم برای مالکان بی‌شرفش.