پست‌ها

نمایش پست‌ها از سپتامبر, ۲۰۱۶

double standards

امروز که خبر اعدام متهم پرونده #ستایش_قریشی رو شنیدم و واکنش فعالان شبکه های اجتماعی رو دیدم، یاد ماجرایی افتادم که دو سه سال پیش نزدیک به خودم اتفاق افتاد. یه کودک سیزده چهارده ساله افغان به همراه یه کودک دو سه ساله ایرانی بی خبر بزرگ ترهاشون، از خونه خارج شده بودن و چند ساعت بعد پلیس امنیت اونا رو در نقطه دیگری از شهر پیدا کرده بود. مامور پلیس با دو متر قد و صد کیلو وزن پیش از اونکه بدونه ماجرا چیه اون کودک افغان رو که مشکل تکلم هم داشت زیر مشت و لگد گرفته بود تا جایی که بچه از هوش رفته بود و این ظلم مثل خیلی از موارد دیگر ظلم که به کودکان، کودکان مهاجر و مهاجران روا داشته میشه نه خبری ازش جایی پیچید و نه کسی واکنشی نشون داد. دارم به موارد برعکس فکر میکنم که متهم پرونده‌ای یک مهاجر افغان بود (یا گفته می‌شد که افغانه) و به عکس العمل‌هایی که در اون موارد شاهدشون بودم. فکر میکنم اگر ماجرای ستایش برعکس اتفاق می افتاد چقدر از ماهایی که الان #نه_به_اعدام میگیم، تا مدت ها وقتی یک مهاجر افغان رو می دیدیم که در خیابون از کنار ما رد میشه راهمونو کج می کردیم مبادا برامون اتفاق بدی بیفته. دا

خاطرات خانه مردگان

متنی که در لینک زیر می خوانید یادداشتی از اسد بوداست. اسد احمدی متخلص به بودا دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران بود که به خاطر چهره ای که "شبیه ما نیست" دستگیر و به اردوگاه عسگرآباد ورامین منتقل شد. این متن را شبی که در اردوگاه بود نوشت. کسانی می گویند متن او اغراق آمیز است. اما یکی از دوستان من که 15 روز در آن اردوگاه زندگی کرده است می گوید کلمه به کلمه آن را با گوشت و پوستش احساس کرده است. خاطرات خانه مردگان