پست‌ها

نمایش پست‌ها از فوریه, ۲۰۱۰

روزی که آب زمین تمام شد

بالاخره آخرین قطره‌ی آب روی زمین هم تمام شد. البته از صدها سال قبل هشدارهای لازم در مورد گرم شدن زمین و آب شدن قطب و بقیه‌ی پیامدها داده شده بود. اما بشر همیشه ترجیح داده بود که به جای اینکه فکر بلاهایی را که معلوم نیست کی از راه برسند بکند فکر حال و حولش باشد، یا فکر بدبختی‌اش! هر وقت هم خانم خانه توی روزنامه‌ای جایی که از دم قصابی یا سبزی فروشی گیرش آمده بود، می‌خواند که مثلا هزار سال دیگر یا دوهزار سال دیگر یخ‌های قطب شمال و جنوب آب می‌شوند و سیل زمین را برمی‌دارد، شوهر و بچه‌هایش بهش می‌خندیدند که حالا کو تا دوهزار سال دیگه، و بعضی شوهرها هم که کمی دانشمندتر بودند برای زن و بچه‌شان توضیح می‌دادند که همیشه زمین خودش را در مقابل اینجور بلاها حفظ کرده، حتی توی عصر یخبندان هم زندگی روی زمین نابود نشده. خب پس آن موقع هم یک جوری می شود دیگر. دانشمندها و زیست شناس‌ها هم نشسته بودند و نظریه‌های تکامل و انتخاب طبیعی و اینها را هی بالا پایین کرده بودند و آخرش خودشان را به این نتیجه رسانده بودند که موجودات بلدند خودشان را با تغییرات محیط هماهنگ کنند. خب پس وقتی زمین خشک شد هم حتما بشر یک کوها

مردمی که نریده بودند

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود در سرزمینهای خیلی دور یک ملکی بود که توش همه چیز عالی بود. همه چیز سر حساب کتاب و درست و درمان بود. جوان‌ها عاشق علم و دانش بودند. پیرها زیاد عاشق پند و اندرز نبودند. بچه‌ها هیچ کدام عقده‌های کوچک و بزرگ به دلشان نمی‌ماند. مردم کلی فرهیخته و فرهنگی بودند. برای همین بیست متر به بیست متر توی خیابان‌ها دکه‌ی روزنامه بود و توی اتاق انتظار دکترها همیشه یک بغل مجله و روزنامه پیدا می‌شد و تلویزیون هم گروگر سریال تاریخی می‌ساخت و اخبار جهان را به سمع و نظر ملت می‌رساند. رئیس مملکت آن ملک هم چون می‌دانست مردم اهل فرهنگ و هنر هستند هی برای شاعرها و نویسنده‌ها روز ملی تعیین می‌کرد. اصلا بیست و چهار ساعت یک تقویم با یک مشت کتاب تاریخی جلوش باز بود و داشت تولد این و آن درگذشته را ثبت می‌کرد که در مواقعی که فرهنگ خونشان پایین می‌افتاد یکی دوتایش را تزریق کند به جامعه. بعد ناگهان معلوم نیست چطور شد. ویروس بود افتاد به جان ملت، یا سیری زد زیر دلشان، یا دنبال دردسر می‌گشتند که دستمال را الکی به سرشان نبسته باشند... ناگهان ریختند به هم و همه‌جا را شکستند و سوختند و خوردند