همه نگهبانید

مریم پرواز

یادم است که زمان احمدی نژاد سر صندوق ذخیره‌ی ارزی که این صندوق توسعه‌ی ملی الان نقش آن را بر عهده دارد جنجالی شد و احمدی‌نژاد خودش شخصا مسئولیت این صندوق را بر عهده گرفت و جنجال بیشتر هم شد و ما فقط نظاره‌گر بودیم و آنقدر در فیس بوک نوشتیم، تا بالاخره سر اومد زمستون (؟!) و روحانی آمد و گفت صندوق ذخیره‌ی ارزی خالی است. ما هم از او قبول کردیم و نظاره‌گر ماندیم. احتمالش زیاد است که رییس جمهور بعدی بگوید: صندوق توسعه‎ی ملی کلی بدهکار خارجی‌ها است به خاطر اینکه دولت فلانی وام گرفته که حقوق‎ فلان و بهمان را پرداخت کند. و ما تکرار خواهیم کرد همیشه را و هنوز را!
اما درباره‌ی اینکه علت پرداخت حقوق‌های غیرمتعارف به مدیران دولتی را مصوبات دولت قبلی می‌خوانند. صندوق توسعه‌ی ملی علاوه بر هیات مدیره‎ای که استعفا داد، هیات امنایی هم دارد که یکی از اعضای این هیات امنا رییس جمهور است و یک هیات نظارت هم دارد. من جایی در مورد نقش‌های این اعضای هیات نظارت و غیره مطلب و توضیحی پیدا نکردم. اما از اسمشان پیداست و نیازی هم به هوش و ذکاوت خاصی ندارد که هیات نظارت باید دفاتر حسابرسی داشته باشند و طبق قوانین بین‎المللی صندوق‌های بودجه - که از طرف سازمان ملل و بانک جهانی و صندوق بین‎المللی پول و هزار دستگاه دیگر، دستورالعمل‎هایش برای کشورها ارسال می‌شود و برای مبارزه با فساد اقتصادی برنامه‌های آموزشی هم در این زمینه برای دولت‌ها برگزار می‌کنند- باید سالیانه یا سالی دو بار به رییس جمهورکه در اینجا عضو هیات امنا (امین، امانت دار) هم هست گزارش بدهند. حالا نقد به سیستم اقتصادی جهانی و اینکه همین قوانین بین‎المللی در بیچارگی بیچاره‎ترین مردم دنیا، مقصر تر از صفدر حسینی‌ها هستند بماند برای دولت‎هایی که آنارشیست‎تر (دولت آنارشیست‎هم چه حکایتی بشود!) از این بابا به نظر می‌رسند. 
دو حالت دارد، یا تمام این ها (دستورالعمل‌های اجرایی و گزارش‎ها و حسابرسی‌ها و فلان و غیره) اتفاق می‌افتند، یا اتفاق نمی‌افتند. اگر حالت اول را بگیریم که خیلی محتمل تر هم هست، پس آقای رییس جمهور تا الان بین 3 تا 6 بار گزارش‎ها را دیده‎اند و از هر کسی بهتر خبر دارند که چه خبر است. اما به جای اینکه مسئولیت‎شان را بپذیرند، (ظاهرا برای راحت کردن وجدان ما) دنبال مقصر می‎گردند و یا بهتر بگویم، دروغ می‌گویند. آخ که چقدر دروغگویی رییس جمهور برای من آشناست. 
حالا فرض کنیم که رییس جمهور راست می‌گویند. یعنی حالت دوم. یعنی به هر دلیلی این اتفاقات (دستورالعمل‌ها و گزارش‌ها و غیره) نمی‌افتند. آن وقت سوال من این است که آقایان چه کار می‎کنند پس؟ این حقوق‎ها که مطمئنا آخرش نیست و ادامه هم دارد. مطمئنا در هیات دولت و راس دولت و بقیه‎ی قوا هم اوضاع به همین منوال است، حتی اگر ماستمالی کنند و دیگر صدایش در نیاید. سوالی که می‎ماند این است که پس این حقوق‎ها را بابت انجام ندادن وظایف شغلی‌شان می‎گیرند؟ دقیقا چه کار دیگری دارید غیر از همین کارهای اداری و اکسل درست کردن و گزارش شش ماهه و یک ساله دادن که آن را هم انجام نمی‎دهید؟
ما هم می‌نشینیم منتظر اخراج یا استعفای این مهره یا آن مهره و فکر می‎کنیم خب باز بهتر از آن بابا است که می‎گفت مدیران دولتی خط قرمزش هستند. اما واقعیت این است که بهتر که نیست، بدتر هم هست. چرا بدتر است؟ چون مانع از پرسش‎گری می‎شود. 
تنها زمانی می‎توانید بگویید وضعیت بهتر شده است که شفافیت وجود داشته باشد، شفافیت زمانی اتفاق می افتد که حساسیت وجود داشته باشد. حساسیت یعنی مسئولیت‎پذیری من و شما. مسئولیت‎پذیری اصلا و ابدا این نیست که مثل گوسفند سرمان را پایین بیندازیم و وظایف شغلی‎مان را انجام بدهیم تا شکم خودمان و زن و بچه‎مان سیر بشود. مهم‌ترین وظیفه‎ و مسئولیت ما پرسش‎گری است. حتی اگر سر کارمان، توی در و همسایه و میان رفقایمان و یا سر کلاس درس، کسی از پرسش‎گری ما خوشش نیاید. 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

ای شادی آزادی، تو هرگز نمی‌آیی!

روان‌پریشی ملی

سیاست ما