0104

دقیقا کدام منطق است که در آن یک رییس/ آتوریته می تواند بیاید به تو بگوید که از نظرش خوابیدن تو با یک نفر ایرادی ندارد و تو هم جشن بگیری و افتخار کنی که رییس حقت را به رسمیت شناخته. برویم پرچم برای خودمان درست کنیم. برای حقی که با چند تا جلسه و صورتجلسه و امضا تصویب می شود. و با چند تا جلسه و صورتجلسه و امضا لغو! یادت نرفته که با زور چوب و چماق می شود لباس مردمی را از تنشان در آورد و به فاصله نیم قرن با همان چوب و چماق می شود همان لباس را دوباره بهش پوشاند. کی حق تعیین اینکه من با کی بخوابم را به تو داده که تو بخواهی آن را به من تفویض کنی؟ مضحک تر از شادمانی و افتخار بر حقی که به تو تفویض شده در دنیای مدرن بشر متمدن چیست؟ برگشته ایم به عصر نان و عروسک. و بدتر از آن حتی. اگر در عصر نان و عروسک بشر سوژگی رفاه و لذت تصویر را داشت در این فریک شوی حق خواهی چیزی نیست جز عروسک خیمه شب بازی.
دیگر تابستان اینجا داغ و چسبناک می گذرد. بارانی که به پنجره ات می زند اپلیکیشن آب و هوای ما را بارانی می کند هنوز و ما را دلخوش که پایان زمین نیست. و نمی دانی اینجا چه بساطی است. غش ها و تشنجهای عجیب و غریبی که تو زندگیم ندیده بودم. هر روز یکی شان با دندان های قفل شده و ناله هایی که از هنجره پرت می شود بیرون و و وحشت می پراکند راهی بیمارستان می شوند و با اصرار به هفده ساعت گرسنگی ادامه می دهند. ایده این است که برای سلامتی خوب است.
سه جلسه باشگاه رفتم این هفته. واقعا حالم عوض شده. ملالی هم نیست جز دوری شما.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

ای شادی آزادی، تو هرگز نمی‌آیی!

روان‌پریشی ملی

سیاست ما