0101

گیل گیر داد بریم سینما. این چند وقت هر برنامه ای ریخت پیچیدم. دیگه روم نشد. رفتیم سینما. عصر یخبندان. بهترین فیلم جشنواره. گیل بلیط خرید و هی تاکید کرد که این بهترین فیلم جشنواره است. نمی دونی. تو آورز آف نان سنس. فیلم با کتک زدن زنی توسط شوهرش شروع شد. با همان بار مفهومی کس شعر مد روز که قضاوت نکنیم اول ببینیم داستان چیه. قربونش برم تمام تلاشش رو کرد که مضمون اجتماعیش رو در همه حال حفظ کنه. هر شخصیتی که از راه رسید درباره یکی از معضلات اجتماعی سخنرانی کرد. از رانت بگیر تا گرانی دارو و سریال حریم سلطان! اینقدر وسط فیلم قر زدم و مسخره کردم که گیل جبهه گرفت. خوشش آمده بود البته. می گفت فیلم خوبی بود و واقعیت ها را نشان می داد. موقعیت های فوق العاده ناواقعی و عجیب، خیلی عجیب! نمی دانی چه بازی های مصنوعی و احمقانه ای از چه بازیگرهایی. خلاصه با چشم گریان راه افتادیم رفتیم خانه گیل. خانه را گرفت بالاخره. خواستم باهاش شریک شوم نشد. گفت خانه می گیرد که خواهر مادرش بیایند پلاس شوند. اینقدر قلیون کشیدیم که حلقم به گا رفت.
دیگر پیاده روی می کنم روزی دو ساعت که از قلیان دیشب امروز تپش قلب و تنگی نفس گرفتم. و شب ها بعد از اذان می روم تو یک کافه تنها می نشینم تا ده و ده می آیم می افتم به خواب. دکتر پول قرض خواست بهش دادم حالا دیگر جواب حال و احوال پرسی ام را نمی دهد!
دارم به مواضع اشغال شده ای که رها کرده بودم حمله می کنم. خیلی هم حس زندگی و شادمانگی بهم برگشته

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

ای شادی آزادی، تو هرگز نمی‌آیی!

روان‌پریشی ملی

سیاست ما