0093

دختره پرسید مترو کجاست. گفتم اینو می ری تا آخر، بعد امامزاده رو می ری تا آخر می پیچی دست راست می ری پایین مترو. هاج و واج نگاه می کرد. گفتم بیا بابا با هم بریم. حالا که گذارمون افتاد این وری با این هوای ابری و بارونی و صدای آب و طبع شعر یکی باید پیدا بشه شاعرانگی مونو مبتذل کنه. متولد 69 بود. گفت سراسری رتبه اش ده هزار شده و مجاز شده بود. امیدوار بود غیر انتفاعی بیاورد! من بعد از فارغ التحصیلیم فوق برق دادم با هزار و هفتصد مجاز نشدم. سال 80 کنکور لیسانس ملت با ده هزار مجاز نمی شدند! برنامه چیدن دوستان ایران رو کلا بکنن دانشگاه. چه پول هایی هم خرج می کنند ملت. ترمی سه و نیم. دختره می گفت پارسال نمی دانم کجا قبول شده نرفته، بهش زنگ زده اند التماس که چرا نمیای. این را از یک بابای دیگری هم شنیده بودم. دانشگاه آزادی بود، با مادرش رفته بود دانشگاهشان. مدیر آموزش مادره را خفت کرده بود که شمام بیا ثبت نام کن ادامه بده، رشته شما ارشد بدون کنکور داریم. کم کم آفر میدهند، یک سری دختر استخدام می کنند که زنگ بزنند ملت که: هیچ می دونستین دانشگاه ما به همراه مدرک یه داشاق طلا هم بهتون میده؟
هشتاد تا زدم زبان. ریاضی پانزده تا زدم ولی بعد پاک کردم. اطمینان نداشتم به خودم. ولی حالا می دانم درست بودند. بقیه اش هم که هیچ.ساعت چهار شروع شد. پنج پا شدم برگه را بدهم. زنه گفت تا شیش و نیم نمی گیرم. اسیری آوردین مگه؟ نگاهی کردم دور و بر، ببینم کسی هست بشود از رو دستش چند تا زد؟ در کل سی درصد صندلی ها پر بود. همه در تقلایی باور نکردنی با سوال های زبان. مثل سراسری نبود که محدودیت زمانی داشته باشی. یک دفترچه می دهند بنشینی بزنی. دلت خواست 5 ساعت روی زبان کار کن زبانت خوب شه
داشتم می رفتم تهرانپارس تو تاکسی نشسته بودم. طبق معمول هدفون تو گوشم و سرم تو گوشیم، یه دفعه بوی نون از جایی که بودم کشیدم بیرون. سرمو بلند کردم دیدم تو فرجامم. ترافیک بود. بغل خیابون یه میوه فروشی بزرگ بود. جلوی مغازه سینی های زردآلو و توت فرنگی و گوجه سبز و ازگیل و گلابی و چاقاله به فاصله یک متر به یک متر چیده بودند. مردم داشتند میوه می خریدند. زن های مانتو کرم، پسر بچه های هفت هشت ساله، پیرمردهای لاغر قد کوتاه مرتب. 
احساس تعلق داشتن خیلی مهم است. آدم به هوایی از سر کار برود بیرون، به هوایی برود خانه.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

ای شادی آزادی، تو هرگز نمی‌آیی!

روان‌پریشی ملی

سیاست ما