از بچگی
یه همسایه داشتیم اسمش عمو سیف الله بود. خیلی دراز بود. از هر کی بگین درازتر بود و از هر کی بگین لاغر تر. من کلاس اول بودم، مریم همسایهی دیوار به دیوار و همبازیم دوم بود. آبی ترین چشمای دنیا رو داشت. این عمو سیف الله یه دوچرخه داشت که همون چرخ چینی خودمون بود. دوچرخه هه هم خیلی بزرگ بود. 26 میگن؟ 28 میگن؟ اون از اونم بزرگتر بود. گمونم سفارشی داده بود ساخته بودنش. قفلش میکرد به لوله گاز در خونهشون. یه روز من و مریم داشتیم میرفتیم مدرسه، عمو سیف الله هم داشت میرفت سر کار. ما داشتیم از کنارش رد میشدیم اون داشت سوار دوچرخه میشد. پاشو بلند کرده بود رو هوا که بشینه رو زین دوچرخه، مریم عطسه کرد. عمو سیف الله پاشو برگردوند وایساد. یه مدتی وایساد و یه چیزی زیر لب زمزمه کرد و بعد سوار دوچرخهش شد. ما تیر تیر زدیم به خنده. از اون به بعد هر وقت میدیدیمش عطسه می کردیم. اونم در حال هر کاری بود یه خورده وامیستاد و یه وردی میخوند. بار سوم یا چهارمی که این کارو کردیم لنگه دمپاییشو که شرط میبندم بزرگترین لنگه دمپایی وصله شدهی دنیا بود پرت کرد سمت ما گفت: تخم سگا منو سر کار میذارید؟
بعد یه بار من داداشمو تیر کردم با سنگ بزنه به شیشه در خونهی ایرانی. ایرانی یه زن دراز لاغر بود که ایران بود اسمش. اما اون حرومزادهها تو اصفهان بش میگفتن ایرانی. حالا یادم نیس چه کار به من کرده بود که میخواستم شیشه خونهشو بشکنم. احتمالا ما بازی میکردیم اومده دعوامون کرده یا چی. داداشم سنگو پرت کرد شیشه شیکست نگو شوهر ایرانی که قدش نصف ایرانی بود و وزنش سه برابر ایرانی همون دور و بر بود. تو همون لحظهای که سنگ خورد به شیشه و ما پا رو به فرار گذاشته بودیم دیدیمش که درو باز کرد. بعد ما پریدیم تو دالون اولین خونهای که درش باز بود. که خونه عمو سیفالله بود. داداشم رو پله اول خونهشون خورد زمین و دستش شکست. زن عمو سیف الله همونجا داشت قالی میبافت. تو دالون. عمو سیف الله هم داشت قلیون میکشید. ما پریدیم تو، یهویی گفت: یا امام غریب. یا حالا یه همچین چیزی. ما رو برداشت برد خونمون. یه سوالایی هم میکرد که کسی اذیتتون کرده و اینا؟ ما هم همین جوری صمٌ بکم راهمونو میرفتیم. خبری هم از شوهر ایرانی نبود. بابا مامانم داداشمو برداشتن بردن بیمارستان. اونا که رفتن یکی زنگ خونمونو زد. تا درو باز کردم عمو سیف الله گوشمو گرفت و حدس میزنم یه متری از رو زمین بلندم کرد. بعد گفت: تخم سگ تو دختری مثلا، شیشه مردمو برا چی میشکنی؟ چی داشتم بگم؟ یادم نی چه نق و نوقی کردم. اما اون مگه منتظر جواب منطقی من بود؟ همین جوری کشون کشون منو برد در خونه ایرانی مجبورم کرد معذرت بخوام.
میخوانیم ادامه بده
پاسخحذف