اینجا با دو گیاه‌خوار مادرزاد و یک ‌گیاه‌خوار مصنوعی در حصر خانگی به‌سر می‌برم.  از آن دو گیاه‌خوار مادرزاد یکی گوشت دوست دارد.  فرآیند خواباندن در سیر و پیاز و ادویه‌جات و پخت و جویدن و بلعیدن را بخصوص اگر نوشیدنی خوبی کنارش باشد. اما برای هضم به مشکلات بسیاری برمی‌خورد و به ناچار گیاه‌خوار مانده. مغز دومی با ایده‌های گیاه‌خواران مصنوعی درباره‌ی سمی بودن گوشت مسموم شده است. اما پوست هر دو گیاه‌خوار مادرزاد بسیار لطیف  است.  شاید باور نکنید، اما به‌عینه لطیف‌تر از پوست نوزاد. ماهیچه‌های سفتی ندارند.  درست مثل بره‌ی یک ساله‌ای بی‌گناهند. در این وانفسا آنچه بیش از هر چیز دیگری دلتنگش هستم همان بره‌ی یک‌ساله‌ی بی‌گناهی است که وقتی ده ساله بودم خیر قدم برادر نوزادم سر بریدند.  دیر نباشد که این دو هم‌قفس را ساتوری کنم و ضیافت کبابی بزرگ راه بیندازم و تمام سگ‌های بنارس را مهمان ضیافتم کنم.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

ای شادی آزادی، تو هرگز نمی‌آیی!

روان‌پریشی ملی

سیاست ما