بازگشت
باید برگردم اینجا. این دنیای مجازی برای درونگرایی که منم بییییش از حد شفاف شده. حالا نه تنها لیست تماس موبایل خودت به راحتی پیدات میکنن که لیست تماس فامیل و فامیلای فامیل هم به راحتی مشابهی پیدات میکنن. البته من هرگز مشکلی با اینکه حرفمو بزنم ندارم و اغلب هم با بیملاحظگی. ولی کمکم فشار ترکشهایی که حرفهام پرتاب میکنن منو هل میدن به سمت این سنگر قدیمی. این معبد مقدس تنهاییم. این شبکهی اجتماعی ارواح بیصورت.
اما دهکدهای که من را برای زندگی انتخاب کرده شفافتر از هر جای دیگری در این دهکدهی جهانی است. دهی کوچک است بالای کوهی. الان که نمیدانم دقیقا شب چندم مرداد است من شوفاژ روشن کرده و زیر پتو اینها را مینویسم. به سرعت دوستان شفافی پیدا کردم. گلشن و گلنار و مرجان. همان اولین برخورد هر آنچه را پس ذهن دارند میگویند و چندان درگیر تعارفات و رسمی بودن نیستند و به خصوص نمیخواهند پالیتیکالی کارکت باشند و این خیلی خوب است. هر آنچه را که در ذهن دارند به صافترین شیوه میگویند: «شوهرت خوشکله». یا اینکه: «آقات با بِرار مو دعوا گرفتا خبر داری؟» و بعد من که کلا شفاف نیستم و اولین جوابم به هر سوال هر غریبهای دروغ است گفتم وای خاک بسرم خبر ندارم سر چی؟ گمانم گلشن که خانهاش بودم به گویندهی این حرف که نمیشناختمش اشاره کرد نگوید که او هم جوابی سر بالا داد و گفت دعوای مهمی نبود. ماجرای آن دعوا را میدانم البته. حماسهای بود. اما خب بخیر گذشت. و خانمی که طرف دعوا بود رفت از خانهاش شیرینی پخت خودش آورد و گفت ببر با آقات بخور و چی بهتر از صلح؟ا
خودم هم البته در محیط کوچک و شفاف دیگری بزرگ شدم و بخاطر مسائل فراوانی که شفافیت بیش از حد به وجود میآورد از زندگی در محیط کوچک و شفاف فراریام. ولی خب شفافیت همهاش هم بد نیست. مثل شفافیت هوا که برای سرفههایم خوب است. این را هم باید بگویم که من که شخصیتی زیاده مغرور و خودبزرگبین دارم همیشه تمایل دارم به این که خیال کنم خدا یا سرنوشت من را برای هدف بسیار بزرگی در این کوه به چوپانی گماشته. کسانی از شما قدیمیهای من که هنوز گاه به اینجا سر میزنید و با کامنتهایتان خوشحالم میکنید من را دیدهاید و شاید بگویید تو که اصلا مغرور نیستی. اما خب این هم خودش از خودبزرگبینیِ چوپانیِ این حقیر است 🙂
باری. زندگی همچنان خسته کننده و با کمترین جذابیتی در جریان است. اما کاشتن نعناو چغندر و خُیار برای سلامت روح و روان بسیار مفید است و شیر گاو تازه دوشیده و کمی جوشیده اصلا اسهال نمیدهد آنطور که این شیرهای کارخانهایِ مثلا پاستوریزهی کم لاکتوز و کمچربی میدهند. زیارت هر روزهی اهل قبور هم -که یکی از توفیقهای اجباری زیستن در روستای کوچکی در بالای کوه است- برای سلامت روح و روان خوب است. به قول گلنار وقتی میبینم به چُسی بندم قدر زندگی رو بهتر میفهمم.
.
نظرات
ارسال یک نظر