مریض خونه
دلم برای بنارس تنگ شد. چه زندگیای کردم. چقدر کیف داشت که یک جفت دمپایی بندازی به پات و لخ لخ راهت را بکشی به هر جا که دلت خواست، مستراح، دانشگاه، معبد، عروسی ... وارد شوی و هیچکس تخمش نباشد که تو چه پوشیدهای و بالاخص اینکه خودت به یک تخمکت نباشد که بدون سوتین ممهات تکان تکان میخورد و ملت نگاه میکنند. اغراق نکنم حالا، با تیشرت نمیشود به برخی معابد رفت، شورت یا دامن کوتاه اصلا دیده نمیشود مگر اینکه خارجی سربههوایی باشید. در بسیاری از شهرها دختران هندو صورتشان را با شال کاملا میپوشانند و از مزایای ناشناسی حجاب اسلامی بهره میبرند که البته ما هم این تنها مزیتش را میپسندیم. اما در مجموع هند قانونی در تداخل با قوانین پوششی من نداشت و راضی کننده بود)
حالا دارم به این فکر میکنم که دلیل حصر خانگیام همین سوتین است.
همان اولی که برگشته بودم رفتم گمرک گوشیام را رجیستر کنم. وقتی رسیدم ساعت دو روز چهارشنبه بود و گمرک تعطیل شد. بخاطر کرونا. نگهبانی گفت شنبه بیا.
از در میآمدم بیرون یک کارمند گولاخ گمرک که چند لحظه پیش دیدم از گیت خارج میشد، با یک من ریش و پشم خودش را رساند به من و گفت: جووون، هوا گرمه سوتین نبستی ممههات قشنگ هوا بخورن
داد کشیدم: خاک بر سر عقدهایت کنن. کار که نمیکنید همش پی این هستید که تعطیل کنید برید تو خیابون با یه من ریش و پشم و ادا اطوار، چش چرونی کنید.
ناگفته نماند که احساس قهرمانی میکردم.
نگهبان کصلیس فضول هم بدو بدو اومد که خانم چی شده و کی به شما جسارت کرده؟
آمدم و دفعه بعدی هم یک گمرک دیگر رفتم و مشکل حل نشد و کلا از خیر رجیستر کردن گوشی گذشتم.
به جز اختلال رجیستری گوشی بقیهی اینترنت خوب کار میکنه بحمدلله. دیگه نشستم روی کونم و جز موارد معدودی از خونه بیرون نرفتم و هر روز بالا رفتن عدد ترازو رو نسبت دادم به خرابی ترازو و آیینه شکستم به جای خودشکنی، تا اینکه عدد ترازو رسید به عدد قبل از هند.
آه ای هند. نه تنها فیلم، بلکه میمونم هم یادت را کرده است.
ای خدای کرونا راه هند را بر من باز کن و مرا به بهشتی که در آن بودم باز گردان.
خدای کرونا میگه: ای ملعون، همین تو در چنین شب قدری در بنارس تا صبح در کنار ماگنگا زار نگریستی که تو را به بهشتت تهران باز گردانم؟
میگویم خداجان تو مرا گرفتار کرونا کردی.
جبار متکبر با خنده: من؟ تورا؟ ای انسان ابله چرا فکر میکنی سرنوشتت برای من کمترین اهمیتی دارد؟ تنها کمکی که بهت میکنم اینه که بهت بگم تلاش کن از منجلابی که ساختم بیای بیرون.
من: دستتم درد نکنه ای قادر متعال، اما تجربهی زیست من در این منجلاب گهی که جاریه، نشون میده هر چی کمتر تلاش کنی بهتره. ریلکس کن و با جریان گه جلو برو تا حداقل کمتر گهی بشی.
لطیفِ مستعان : خب پس خفه شو. ضمنا. مرز برای تو بازه. حتی اگر بخواهی به اورشلیم بروی. فقط، قبل از اینکه راه بیفتی، روزی هزارتا شکم، هزار تا دمبل، هزارتا استپ، هزارتا حلقه فراموش نشه.
بسم اللهالرحمن الرحیم، میریم برای خواب
بقول کصخل هندیای که براش مرضیه میخوندم: مشکل، پسند هه
man taze emruz webloget ro peyda kardam .. vasate ruze kari neshastam 3 saat bayeganish ru shokhm zadam.. khastam beam damet garm ke minvisi
پاسخحذف:)))) نايسلی ريتن
پاسخحذفدرود.
پاسخحذففروم امن فارسی منتظر مطلب نویسی شماست.
این فروم ثبت نام و ایمیل ندارد و ناشناس میتوان مطلب ارسال کرد.
مناسب برای شعارنویسی، مطالب سیاسی و نقد دین و جوک و ...
گفتگوی آزاد ناشناس
https//farsi.forumotion.com
به این فروم لینک بدهید.
مستعان بازی میکنند
پاسخحذف