در جستجوی قاتل بروسلی

چه دنیای عجیبی شده. قاتل محیط بان راست راست میگرده و هیچ کس به روی مبارک نمیاره، بعد فعالان شبکههای اجتماعی برا سر قاتل پلنگ ایرانی جایزه تعیین میکنن! یه نگاه به خودمون بندازیم ببینیم چند چندیم واقعا! درد اگه نداریم که برا خودمون درد نتراشیم که. عمل دماغ نیست که هر چی ازش برداری خوشکل تر بشه. مغزه! هر چی ازش برداری کله پاچه زودتر تموم میشه. خدا وکیلی مغز آدم به این معنا، از مغز گوسفند غیرقابل تحملتره. تصور کنید، دارید به ساندویچ مغزتون گاز میزنید یکی بهتون بگه این مغز آدمه. ناراحت کننده است؟ اما اولین حرکتتون تف کردن لقمهای هست که تو دهنتونه. خب به صاحب ساندویچی بر میخوره غذا رو اینطوری تف میکنید.
این جوری فکر میکنیم که این جوری میشه که یه سری فعال شبکه اجتماعی (از این آخه منفعلتر هم داریم؟!) این ور اون ور می گردن که هر کسی کلمات رکیک میگه بلاک کنن. بلاهت تا کجا آخه؟ خب به یک باره بزنید تمام تاریخ کهن ادبیاتتونو بسوزونید. اصلا مثنوی با اون داستان کنیزک و کیر خرش، یا اون داستان نواختن ایاز و غزلیات شمس حاوی کلمات رکیکش چه ربطی به ما ایرانیای مودب و با کلاس و شعورمند داره؟ بره برا همون خارجیهایی که براش سر و دست میشکنن. خانوما، آقایون، کسی اینجا عبید زاکانی، سعدی نخواست؟! ایستگاه بعد، فردوسی!
یه کسایی میگن که واژه کس شعر، در اصل کرسی شعر بوده! چون که دور کرسی، شعر می گفتن. اگه این طور بوده که خیلی واژه پرتیه. چون چیزی که باعث گفتن اون نوع شعر میشه، قاعدتا نه کرسی، که احتمالا گاز تپالهای بوده که تو منقل زیر اون کرسی میسوخته! حالا البته اگه قبل از اون مخدرات دیگری هم بوده و نبوده اجداد تل باز آریاییمون بهتر خبر دارن. واقعیتو باید پذیرفت.
میخواستم دیگه فحش ندم تو دنیای مَجاز. نمیذارن که. تصویر تصویر یه سری آدم، تصویر افکار یه سری آدم، پشت پرده شبکیه چشم مجاز میشه! و آدم خیال میکنه تنها نیست. ولی خیلی خیلی خیلی تنهاتر و بدبختتر و بردهتر از اون وقتیه که فکر و ذکرش این بود که یه کمی تپالهی بیشتر از طویلهی اربابی برداره برا سر سیاه زمستونش. چرا بدبختتره؟ چون اون موقع میدونست دردش چیه (سرما) و دواش چیه (دزدی تپاله) الان دیگه هیچی نمیدونه. فقط هی تیکههای مغزشو میریزه دور. این اتفاق داره میافته واقعا. وضع سلیقهی زیبایی به صورتی شده که جمجمهی کوچکتر قشنگتره. برای همین با کارای مهندسی ژنتیک مغزو کوچیک میکنن تا جمجمه رشد نکنه. بعدش روند فرگشت به صورتی میشه که به مشتی نئاندرتال، و بعد از اون به مشتی میمون آزاد و بیآزار تبدیل میشیم. خوبه دیگه. ایدهی رمان. هر کس نوشت اسم منم تو قسمت اکنالجمنتش بگه. خیلی دوس دارم اسمی ازم بمونه تو صفحهی روزگار!
ولی خب خیلی فرقه بین حرف بد زدن با توهین کردن و صرفا عقده گشایی کردن.
پاسخحذفگرچه من هم با این بلاک کردن مخالفم چون خیلی کار کسشریه