اگر ز باده مستی
این عکس مربوط به دستگیری اراذل و اباش در مشهد است. کاری ندارم اینکه
پیراهن یکی را بالا بزنی و از خالکوبی اش عکس بگیری مثل این است که شلوار
یارو را بکشی پایین و بگی ختنه نشده پس مسلمان نیست. اصلن تو فرهنگ ما خیلی
هم جا افتاده و خیلی هم منطقی است که به اینکه آدمها زیر لباسشان چی دارند فکر کنیم. به اینکه دختره زیر مانتوش تاپ نپوشیده یا نه، سوتین بسته یا نبسته.
با اینکه اینها همه دغدغهی من هست اما الان میخواهم در مورد مغزی که تو سر این آدم آوارهی معتاد است حرف بزنم. چیزی که تو فرهنگ ما کمترین اهمیتی ندارد.
سالها پیش از این، وقتی مدرسه هم نمیرفتم مجذوب کتابی از کتابخانهی پدرم شده بودم که هر بار دزدکی نگاهش میکردم و پدرم میفهمید کتک سیری میخوردم. این عکسی که خالکوبی شده پشت این مرد یکی از نقاشیهای خیال انگیز آن کتاب کوچک دوست داشتنی بود. یادم نیست که وقتی بزرگتر شده بودم رباعیات را چطور میخواندم، اما یادم هست که خیام را بر وزن خیار میخواندم.
راهنمایی که میرفتم بسیاری از کتابهای ممنوعه پدرم برایم مجاز شد... (که سلامتی پدرم که منو برد نوک قله هل داد بپرم!!!)
به شباهت خودم با این مرد فکر میکنم. مگر نه اینکه او یک بار پلهای پشت سرش را خراب کرده، یک بار مسیر زندگیاش را عوض کرده و به آدمهایی که دوستش داشتهاند و دوست داشتن آدمها پشت پا زده است؟
با اینکه اینها همه دغدغهی من هست اما الان میخواهم در مورد مغزی که تو سر این آدم آوارهی معتاد است حرف بزنم. چیزی که تو فرهنگ ما کمترین اهمیتی ندارد.
سالها پیش از این، وقتی مدرسه هم نمیرفتم مجذوب کتابی از کتابخانهی پدرم شده بودم که هر بار دزدکی نگاهش میکردم و پدرم میفهمید کتک سیری میخوردم. این عکسی که خالکوبی شده پشت این مرد یکی از نقاشیهای خیال انگیز آن کتاب کوچک دوست داشتنی بود. یادم نیست که وقتی بزرگتر شده بودم رباعیات را چطور میخواندم، اما یادم هست که خیام را بر وزن خیار میخواندم.
راهنمایی که میرفتم بسیاری از کتابهای ممنوعه پدرم برایم مجاز شد... (که سلامتی پدرم که منو برد نوک قله هل داد بپرم!!!)
به شباهت خودم با این مرد فکر میکنم. مگر نه اینکه او یک بار پلهای پشت سرش را خراب کرده، یک بار مسیر زندگیاش را عوض کرده و به آدمهایی که دوستش داشتهاند و دوست داشتن آدمها پشت پا زده است؟
به شباهت خودم با
او فکر میکنم. و فکر میکنم روی لبه تیغی راه میروم که تنها یک حادثه،
حادثهای به سادگی اینکه باد از کدام جهت بوزد. میتواند از من یک آواره
خیابانگرد بسازد که روزی عکسم روی یکی از سایتهای دستگیری اراذل . اوباش،
موجب عبرت سایرین بشود!
ولی دمش گرم چه تحملی داشته
پاسخحذف