اندوه

دردم بیشتر از این گرفته که مریم دیگر نازنین هیچ‌کس نیست

نظرات

  1. نازنين مايي ... شايد به روت نميارن...

    پاسخ دادنحذف
  2. كاش مرگ ناگهان در خواب مي مرد !
    ...
    مريم هم نازنين نميشود ... جان شايد ...

    پاسخ دادنحذف
  3. مریم ، نازنین خولهد ماند...
    که او جاودانه خواندش!

    پاسخ دادنحذف
  4. این که بد نیست ! چزا این جوری نگام می کنین ؟؟

    پاسخ دادنحذف
  5. هستی، نه تنها نازنین، عزیز هم هستی

    پاسخ دادنحذف
  6. همیشه نازنین یک نفر هستی...حداقل یک نفر...

    پاسخ دادنحذف
  7. ياد جمعه هاي دارآباد افتادم و اون سربالايي كوفتي زير آفتاب و كنار خنك رودخونه ي بعدش و پيرمردايي كه نازنين مريم رو مي خوندن و بهم مي گفتن: خسته نباشيد. به من كه لنگ ظهر تازه داشتم مي رفتم بالا از كوه و هن و هن مي كردم.
    صداي محمد نوري رو حالا بايد توي دارآباد جستجو كنم.

    پاسخ دادنحذف
  8. نمي تونم از مرگ محمد نوري كه صدا و اوازش جاودانه شد ناراحت بشم.
    جاودانگي ناراحتي نداره.
    چرا موسيقي و اواز خيلي از ديگران جاودانه نميشه؟
    اين ناراحت كننده است.
    پاينده باشيد

    پاسخ دادنحذف
  9. سلام
    این وبلاگ عالی و عمیق آفرین واقعا لذت بردم...

    پاسخ دادنحذف
  10. این رسم دنیاست . گاهی هست ... گاهی نیست ...

    پاسخ دادنحذف
  11. مریمی ؟ یه سوال ؟
    چه طور میشه تو اون یکی سهیم شم ؟؟
    یعنی نا بلدم عینه یه شاگرد خنگ و کودن تو این حرفه وبلاگ داری و ازین صوبتا !
    توضیح کامل بده لطفاً، دخمل!
    [آیکون انواع بوس و ماچ و ایناااا...]
    ;)

    پاسخ دادنحذف
  12. دلم از آن گرفت که هنگام رفتن شاید نتوانم به مریم(ها)یم بگویم که نازنین من بودند.

    پاسخ دادنحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

پروین

سیمای زنی در دوردست

آنا