پست‌ها

نمایش پست‌ها از آوریل, ۲۰۱۴
اولین باری که رفتم استخر 20 سالم بود. برای اینکه هیچ استخری نزدیک خانه‌ی ما نبود. البته کسانی هم بودند که یک ساعت مینی‌بوس سوار شوند تا به استخر برسند و چهل و پنج دقیقه شنا کنند و یک ساعت مینی‌بوس سوار شوند و برگردند. من از آنها نبودم. وقتی اولین استخر نزدیک خانه‌ی ما ساخته شد که پیاده 5 دقیقه راه بود، من 20 ساله بودم. برای همین کسی لازم ندیده بود بهم بگوید که اگر توی استخر بشاشی آبش قرمز می‌شود و آبرویت می‌رود. و من شاشیدم. و قرمز شد. و آبرویم رفت تاس می‌ریختیم و به این چیزها می‌خندیدیم. کی کون داده، کی تو استخر شاشیده، کی با پیرزن خوابیده... یک سری آدم سی ساله‌ی 16- 20 سال درس خوانده به این چیزها می‌خندیدیم. مست بودیم. اما خب رفیق آمریکا بزرگ شده‌مان هم مست بود و اینها برایش خنده دار نبود. تو گوش من گفت: چرا شما مثل بچه‌های 14 ساله فکر می‌کنید و شوخی می‌کنید؟ من ظهرهای تابستان 14 سالگی‌ام را اینطور می‌گذراندم. وقتی پدرم پای «ظهر تابستان است، سایه‎ها می‌دانند که چه تابستانی است» با صدای شهرام ناظری چرت می‌زد کتاب‎های ممنوعه‌اش را می‌دزدیدم و لابلای ورق‌هایش زیر باد گرم پنکه سق...