جن دو
حاجی کشور که فهمیده بود پسرش جنی شده به هر دری زد که آدمش کند . از جنگیر و دعا نویس و سر کتاب باز کن تا ... دکتر و عطار و خلاصه این جن لعنتی در نیامد که نیامد . بنده خدا حاجی کشور با یک عمر آبرو داری و نون حلال خوری و امر ملت به معروف و اینا حالا خودش اینطور گیر جن افتاده بود . دلش هم که نمی آمد پسر یکدانه اش دردانه اش را بدهد دست این جانیها که بزنندش که به قول خودشان جن را از تنش به در کنند . وقتی از همه جا رانده و مانده شد ٬ چاره کار را تنها در گذاشتن دست پسرک تو حنا و زن دادنش دیدند . با فک و فامیل نشستند و خوب و بد کردند و کی بهتر از کی ؟ دختر ننه صنم . کی هست ؟ همونی که پسر حاجی کشور یه سر ظهری سر پیچ مسجد خانیها دلشو یه دل نه صد دل به یغما برده بود و بعد هم تقش در آمد که آقا گی تشریف دارند و خانم هم حالا در نرو و کی برو . دختر ننه صنم وقتی شنید گریه کرد به ننه اش گفت اصلا من شوهر نمیخوام ننه اش و دست به کمر ایستاد دهنش را کج کرد و گفت : خوبه خوبه . من شوهر نمی خوام ! ۱۶ سالت شده . تا همین الان هم کراهت داره خونه بابات ماندی . میخواهی بمانی تا گیست بشه رنگ دندونت ؟ دختره تو هق هق...